- متحد گردیدن
- آیوژیدن یگانستن همنیدن
معنی متحد گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیره گشتن هاژ ماندن مات شدن
متصل شدن: متصل گردد ببحر آنگاه او ره برد تا بحر همچون سیل و جو. (مثنوی)
متصف شدن
مخلد شدن: سلطان... بشکرانه آن سربر زمین نهاد که برروی روزگار مخلد گشت
استحقاق یافتن شایسته شدن
ستردیدن نابود گشتن